loading...
www.Persin-Pride.RozFa.Com

mojtaba بازدید : 15 شنبه 11 شهریور 1391 نظرات (0)

انسان نئاندِرتال (Homo neanderthalensis) گونه‌ای ازسردهٔ انسان بود که در اروپا و قسمت‌هایی از غرب آسیا،آسیای مرکزی و شمال چین(آلتای) سکونت داشتند. اولین نشانه‌ها از نئاندرتال‌های اولیه به حدود ۳۵۰ هزار سال پیش در اروپا برمی‌گردد. ۱۳۰ هزار سال پیش، مشخصه‌های کامل نئاندرتال‌ها ظاهر شدند و در ۵۰ هزار سال قبل نئاندرتال‌ها دیگر در آسیا دیده نشدند، با این وجود نسل آنها در اروپا تا ۳۳ تا ۲۴ هزار سال پیش منقرض نشده بود و شاید ۱۵ هزار سال پیش یعنی بعد از مهاجرت انسان امروزی به اروپا نسل این انسان‌های اولیه منقرض شده باشد.

برخی ژن‌ها میان نئاندرتال‌ها و انسان امروزی مشترک است. این به آن دلیل است که نئاندرتال‌ها و اجداد انسان مدرن زمانیکه ابتدا شروع بهمهاجرت از آفریقا به نقاط دیگر جهان کردند، با یکدیگر آمیزش داشتند.

بدن نئاندرتال‌ها برای زندگی در آب و هوای سرد سازگاری یافته بود، بطور مثال آنهاکاسه سر بزرگ داشتند، کوتاه قامت اما بسیار قوی بودند و دارای بینی بزرگی بودند، ویژگی‌هایی که مطلوب آب و هوای سرد هستند. طبق تخمین‌ها اندازهِ کاسهِ سر آنها و مغز بزرگتر از انسان‌های مدرن بوده‌است، با این وجود در این بررسی‌ها بدن قوی‌تر آنها در مقایسه با انسان‌های امروزی در نظر گرفته نشده‌است. بطور میانگین، نئاندرتال‌های مذکر دارای قد ۱۶۵ سانتی‌متر، از نظر وزنی سنگین و به دلیل فعالیت بدنی زیاد دارای استخوان‌بندی قوی بوده‌اند. بلندی زن‌های نئاندرتال بین ۱۵۳ تا ۱۵۷ سانتی‌متر بوده‌است.

طرح خاص ابزار سنگی در دوره پارینه سنگی میانی بنام محلی باستانی که این ابزارها در آن یافت شده‌اند، فرهنگ موستری نامیده شده‌است. از ویژگی‌های فرهنگ موستریان استفادهِ بسیار از شیوهِ تمدن لاوالی است. ابزار موستریان غالبا با استفاده از ضربه بوسیلهِ چکش‌های نرم ساخته می‌شدند، چکش‌های نرمی که با استفاده از موادی مانند استخوان، شاخ آهن و چوب ساخته می‌شدند و آنها از چکش‌های سفت سنگیاستفاده نمی‌کردند. تقریبا در پایان دورهِ نئاندرتال‌ها، آنها ابزار Châtelperronian را ابداع کردند که «پیشرفته‌تر» از ابزارموستری بود. آنها یا خود Châtelperronian را ابداع کردند و یا آن را از انسان‌های مدرن «قرض گرفتند»، انسان‌های مدرنی که اینگونه تصور می‌شود که فرهنگ اوریناسی را ایجاد کردند.

محتویات

  [نهفتن

تحقیقات دربارهٔ نئاندرتال‌ها [ویرایش]

در دو دهه اخیر، باستان شناسان دربارهٔ پسرعموهای ما، نئاندرتال‌ها که بیش از ۲۰۰ هزار سال پیش در اروپا و آسیا ساکن بودند و حدود ۲۸ هزار سال قبل بطور اسرارآمیزی ناپدید شدند، تحقیقات زیادی کرده‌اند. مهمترین بخش این تحقیقات، شامل بررسی شباهت سبک زندگی و رفتارهای اجتماعی نئاندرتال‌ها با هوموساپینس‌ها (خودمان) است. اشیای باقی مانده از این انسان‌های نخستین به خصوص زیورآلا تشان که استفاده‌های نمادین داشته نشانگر فرهنگ آن‌ها بوده، اساسی ترین سند برای بررسی رفتار آن‌ها و مقایسه اش با رفتارهای انسان‌های مدرن است. بعضی از پژوهشگران می‌گویند که پیش از حضور انسا نهای مدرن در اروپا، حدود ۴۰ هزار سال پیش، نئاندرتال‌ها مراسمی نمادین داشته‌اند. اما بعضی از منتقدان این نظریه هم می‌گویند که آنها در دورهٔ کوتاه رقابت با ما بوده که این چیزها را از ما غنیمت گرفته‌اند. به هرحال نئاندرتال‌ها یا همان طور که بین مردم رایج است، «انسان‌های اولیه» حدود ۳۰۰ قرن پیش ناپدید شدند و رازهای زیادی از خود باقی گذاشتند. مهمترین راز البته نحوهٔ نابودی آن هاست. در بهار سال ۲۰۰۹، نتایج تحقیقاتی نشان داد که احتمالا یکی از مهمترین دلایل نابودی نئاندرتال‌ها این بوده که ما (هوموساپینس‌ها) آنها را خورده‌ایم! اما هنوز این مسئله به طور کامل رد یا اثبات نشده‌است.

تقریبا ۲۵ سال است که دیگر مطمئن شده‌ایم خاستگاه ما انسان‌های امروزی آفریقا بوده و بعد با مهاجرت‌های گسترده، در همه جای جهان پخش شده‌ایم و محل زندگی انسان‌های قدیمی تر مانند نئاندرتال‌ها را تغییر داده‌ایم. سال ۱۹۷۹، باستان شناسان در فرانسه، اسکلت یک نئاندرتال را کشف کردند. آن زمان کارشناسان تصور می‌کردند که آرایش بدن و تزئینات و زیورآلات از جنس استخوان در کنار سایر عناصر، ساختهٔ دست انسا ن‌های مدرن است اما پژوهش‌های بعدی نشان داد که خود نئاندرتال‌ها این طور آرایش می‌کرده‌اند. در سال ۱۹۹۵ هم محققان بقایای انسانی را در همان دورهٔ زمانی، در جایی دیگر در فرانسه کشف کردند که آن نیز نئاندرتال بود و چنین آرایشی داشت. اهمیت این کشف‌ها در این است که گونه‌ها، هم با آناتومی بدن و هم با رفتارشان شناخته می‌شوند. بنابراین همان طور که نئاندرتال‌ها بدنی همانند انسا ن‌های مدرن نداشتند، نمی‌توان رفتاری امروزی نیز برای آنها تعریف کرد. این کشف‌ها، رفتارهای اجتماعی نئاندرتال‌ها را توضیح می‌دهد و شاید در آینده کلید معمای نابودی گونهٔ آنها باشد، معمایی که جواب آن به ما کمک می‌ک‌ند راه‌های نابوی گونهٔ خود را بهتر شناخته و درصورت امکان از آن جلوگیری کنیم.

یافته‌های عجیب [ویرایش]

دو یافتهٔ مهم برای دیرینه شناسان انسانی بسیار قابل توجه بوده‌است؛ یکی غاری در جنوبی ترین نقطه در اسپانیا بود که سال ۱۹۸۵ حفاری شد و سه صدف سوراخ در آن پیدا شد که اول چندان توجهی جلب نکرد، اما پس از چند سال با پی گیری محققی کشف شد که این صدف متعلق به ۴۸ تا ۵۰ هزار سال پیش است. این صدف‌ها هیچ گاه شسته نشده‌اند. یکی از صدف‌ها، پوشش یک صدف خوراکی مدیترانه‌ای بود. با تمیز کردن آن، لکه‌ای رویش پیدا شد که می‌تواند باقی ماندهٔ رنگدانه‌ای باشد. با تحلیل این لکه، مشخص شد که این صدف با رنگدانهٔ قرمزی به ناملپیدوکروسیت رنگ شده‌است. دومین کشف هم صدف یک حلزونی سوراخ شده بود که سال گذشته در اسپانیا کشف شد و مربوط به ۱۰ تا ۵۰ هزار سال پیش از حضور انسان‌های امروزی در اروپاست. ابتدا تصور می‌شد که این یک فسیل صدف است و هیچ ارتباطی با انسان ندارد. اما وقتی آن را تمیز کردند، دیدند بسیار تازه و پر از رنگ‌های نقاشی شده روی بدنه اش است. به نظر می‌رسید سطح بیرونی نسبتا رنگ سفیدصدف، نارنجی رنگ شده باشد.

لوازم آرایشی باستان [ویرایش]

اینکه نئاندرتال‌ها با این اشیاء چه می‌کردند، جالب توجه‌است. به هر حال پیش از مهاجرت انسان‌های امروزی به اروپا، آن‌ها پستانداران یا صد ف‌هایی را مثل آنچه در اسپانیا پیدا شد، سوراخ نمی‌کردند یا شیار نمی‌دادند اما با ورود ما به اروپا، چنین کردند. ظاهرا آن‌ها از این اشیا برای آرایش خود استفاده می‌کردند. صدف خوراکی مدیترانه‌ای، احتمالا به عنوان «ظرف نگهدارندهٔ رنگ‌های آرایشی» مورد استفاده قرار می‌گرفته‌است. ساده ترین توضیح این است که این رنگ‌ها برای آرایش بدن به ویژه برای رنگ کردن صورت کاربرد داشته‌اند. اما اینکه نئاندرتال‌ها هم مثل بعضی از هوموساپینس‌ها هر روز بعد از برخاستن از خواب و آغاز روز از این مواد استفاده می‌کردند یا در مواقع خاص برای تشریفات مذهبی یا جشن‌ها و سوگوار ی‌ها، هنوز مشخص نیست.

زیورآلات باستانی [ویرایش]

داخل یکی از صدف‌های سوراخ شده داخل یک سوراخ، تکه‌های خاک رسقرمز رنگی چسبیده بود. پژوهشگران می‌گویند که احتمالا چون این صدف رنگ شده و سوراخ شده نمی‌توان آن را به عنوان ظرف مورد استفاده قرار داد، پس نئاندرتال‌ها علاوه بر رنگ کردن بدن خود، احتمالا از این صد فها به عنوان آویز هم استفاده می‌کردند.

تحلیل نتایج [ویرایش]

با این یافته‌ها، می‌توان نتیجه گرفت که نئاندرتال‌ها رفتاری امروزی داشتند. آن‌ها بدنی همانند انسان‌های مدرن نداشتند اما رفتاری پیشرفته داشته‌اند. از روی رفتارهای آن‌ها می‌توان به این حقیقت پی برد که یا نئاندرتال‌های ساکن این مناطق از اجداد مشترک نئاندرتال و انسان‌های مدرن به وجود آمده‌اند و گروه‌هایی که ما نئاندرتال‌ها و انسان‌های امروزی می‌نامیم، گونه‌های متفاوتی از هم نبودند. پس با وجود تفاوت‌های موجود در اندامشان، نباید موجب شگفتی ما شوند. در واقع ظهور رفتار انسان‌های مدرن کند بوده‌است. شاید با افزایش جمعیت، دانش انسان‌ها بالا رفته و موجب رشد هویت اجتماعی شده که در شکل و شمایل زیورآلات و آرایش بدن انسان‌ها هم به چشم می‌خورد. این نمونه‌ها، نشانگر شروع تغییر رفتار درانسان هاست.

هدف این پژوهش‌ها [ویرایش]

در ۱٫۵ تا ۲ میلیون سال پیش یا در بعضی جاها بین ۵۰۰ هزار تا یک میلیون سال قبل، متوسط اندازهٔ مغز انسان، به ا ندازهٔ مغز انسا ن‌های مدرن درآمد. اگر ما بتوانیم انسانی که در ۵۰۰ هزار سال پیش می‌زیسته را در داخل جنین جانشینی قرار داده و پس از تولد او را مانند انسا ن‌های امروزی تربیت کنیم، آیا قادراست تا با هواپیما پرواز کند؟ شاید برخی محققان بگویند خیر، شاید هم برخی جواب مثبت بدهند.

انقراض نئاندرتال‌ها [ویرایش]

انسان امروزی یا هوموساپینس (Homo sapiens) اکنون تنها فرمانروایزمین است اما همیشه این طور نبوده‌است. هزاران سال پیش، گونه‌های دیگری از موجودات دوپای سخنگو که خفتان‌هایی از پوست جانوران به تن می‌کردند، روی زمین حاکم بودند. چند صدهزار سال پیشتر از ما یکی از این موجودات در اروپا ظاهر و خیلی سریع در خاورمیانه تا آسیای میانهپراکنده شد. ما بقایای این مردمان درشت هیکل و قوی بنیه را از اواسط قرن نوزدهم شناخته‌ایم و طی این مدت، به تدریج دانش بیشتری دربارهٔ آن‌ها به دست آورده‌ایم؛ دانشی که با پرسش‌های بسیار بزرگی همراه‌است. یکی از مهمترین این پرسش‌ها مربوط به ناپدیدشدن آنها از روی زمین است. آنها مغزهایی به بزرگی ما داشتند، قدرت بدنی بسیار بیشتری نسبت به ما داشتند، سخن می‌گفتند و آن طور که امروز می‌دانیم، حتی آن قدر قریحهٔ هنری داشتند که خود را بیارایند. مهمترین غذای آن‌ها، گوشت شکارهایی بود که در همه جای زمین صدها برابر فراوان تر از امروز وجود داشتند. کل سرزمین سردسیر و یخبندان اروپا پر بود از موجوداتی که امروز فقط در صحراهای گرم و سوزان آفریقا وجود دارند: فیل‌ها، کرگدن‌ها، گوزن‌ها، زرافه‌ها، گله‌های بزرگ گاوهای کوهان دار و خر وحشی به علاوه حیواناتی شکارچی مثل شیر، پلنگ، کفتار،خرس،گرگ و البته همین مردمان نخستین. آنها در واقع جوامعی نسبتا پیچیده داشتند و صدها هزار سال در بیشتر اوراسیا از زندگی به همین شکل لذت بردند؛ اما حدود ۴۵۰۰۰ سال پیش از آسیا ناپدید شدند. حدود ۳۸۰۰۰ سال پیش، موقعیت آن‌ها در اروپا نیز رو به افول گذاشت و ۲۸۰۰۰ سال پیش، آخرین جمعیت‌های آنها برای همیشه ناپدید شدند. این مردمان را به افتخار نخستین جایی که بقایای آنها پیدا شد، یعنی دره نئاندر در آلمان، مردمان نئاندرتال می‌نامیم. اکنون ما در پی فهمیدن راز انقراض نئاندرتال‌ها هستیم.

دلیل انقراض نئاندرتال‌ها [ویرایش]

شاید عجیب ترین نکته دربارهٔ انقراض نئاندرتال‌ها این باشد که ما خودمان را در آینهٔ آن‌ها تصور می‌کنیم. درحقیقت ما با مطرح کردن این پرسش، می‌خواهیم بدانیم آیا روزی نوبت انقراض ما هم خواهد رسید؟ آیا موجودی که زبان دارد، لباس به تن می‌کند و تواناترین شکارچی زمین است، واقعا می‌تواند منقرض شود؟ اگر این طور است، دلیل این انقراض چه چیزی می‌تواند باشد؟ تا امروز سه نظریهٔ بسیار پرطرفدار دربارهٔ انقراض نئاندرتال‌ها وجود داشته‌است. به جز این سه نظریه، فرضیاتی هم درکار بوده‌اند، از قبیل شیوع بیماری‌های خاص انسان‌ها در میان نئاندرتال‌ها که آنها را به سادگی از پا درآورد؛ که هنوز مورد بررسی دقیق قرار نگرفته‌اند و نمی‌توان از آنها به عنوان «نظریه» نام برد؛ دست کم تا زمانی که شواهدی برای آن‌ها پیدا نکنیم.

نظریهٔ تغییرات آب و هوایی [ویرایش]

Yes check.svg نقاط قوت: تغییرات آب و هوایی بین ۵۰ هزار تا ۳۰ هزار سال پیش، با
کاهش نئاندرتال‌ها هم زمان است.
X mark.svg نقاط ضعف: سؤال مهم این جاست که نئاندرتال‌ها عملا توانایی بهتری
در شکار داشتند و پس از چندین هزار سال زندگی در عصر یخبندان باید
می‌توانستند دست کم در برخی مناطق به زندگی ادامه دهند.

 

تغییرات شدید آب و هوایی درا وراسیا، آن طور که شواهد آن در لایه‌های یخچالی و رسوبات گرده‌های گیاهان حفظ شده‌است، تقریبا هم زمان با کم شدن نئاندرتال‌ها رخ دادند. در برخی از مناطق سیل‌های شدید رخ دادند و برخی مناطق دیگر پوشش جنگلی خود را از دست دادند و به صحراها و علفزار تبدیل شدند. این اتفاقات در دوره‌های کوتاه، یعنی کمتر از ۱۰۰ سال رخ داد. مردمان آن زمان قطعاً از این که می‌دیدند دنیا در حال تغییر است، می‌ترسیدند. با تغییر وضعیت زمین و آب و هوا، جانوران نیز دست خوش تغییر شدند. حیوانات جنگلی مثل گوزن از میان رفتند وماموت‌های علفزار جایشان را پر کردند. شکار ماموت دشوارتر از گوزن است. بنابراین غذا خوردن ناگهان دشوار شد و نئاندرتال‌ها که نیاز بیشتری به غذا داشتند، در برابر این تغییرات، بسیار آسیب پذیرتر بودند. با این وجود، کشفیات جدید نشان می‌دهد که نئاندرتال‌ها چند هزارسال پس از این تغییرات آب و هوایی هم در مناطقی که دست خوش تغییر شده بودند، زندگی کرده‌اند، هرچند حدود ۳۰ هزار سال پیش جمعیت آنها در مجموع بسیار کمتر از ۴۵ هزارسال پیش شده بود.

نظریهٔ رقابت با انسان [ویرایش]

Yes check.svg نقات قوت: مقایسهٔ ابزارهای انسان‌ها با نئاندرتال‌ها نشان دهندهٔ
ظرافت و دقت انسان‌ها در فناوری است. آن‌ها همه چیز را با سلیقه و
قریحهٔ هنری می‌ساختند. همین ظرافت و سلیقه، مهمترین دلیل توسعهٔ
جوامع امروزی بشر نیز هست.
X mark.svg نقات ضعف: نئاندرتال‌ها مغزهایی به بزرگی مغز انسان امروزی داشتند؛
(حتی تا چند ماه پیش تصور می‌شد مغز آن‌ها بزرگتر از ما بوده‌است) و در
برخی جنبه‌ها مانند شکار و جنگ از انسان‌ها باهوش تر بودند.

 

انسان‌های امروزی از حدود ۸۰ هزار تا ۶۰ هزار سال پیش شروع به خارج شدن از آفریقا کردند. خاورمیانه نخستین جایی بود که آنها با نئاندرتال‌ها برخورد کردند. مردمان هنرمند ظریف و باهوش آفریقایی از آن پس با مردمانی زمخت و بی هنر و پرزور مواجه بودند. میان آن‌ها جنگ‌های خونینی رخ می‌داد؛ گرچه همزیستی چند ۱۰ هزار ساله آن‌ها نشان می‌دهد که هر دو طرف به نوعی گروه مقابل را تحمل می‌کردند؛ مثلا شواهدی وجود دارد که قبایل انسان‌ها و نئاندرتال‌ها به طور متناوبزمستان‌ها و تابستان‌ها جابه جا می‌شدند و در بسیاری از مناطق هم زمان زندگی نمی‌کردند. شواهد جدیدتری هم وجود دارد که نشان می‌دهد انسان‌ها، نئاندرتال‌ها را شکار می‌کردند و می‌خوردند. نئاندرتال‌ها هم بدشان نمی‌آمد چنین کاری کنند. آن‌ها حتی در برخی جاها با هم آمیخته‌اند وا فرادی دورگه میان هر دو گروه پیدا شده‌اند. احتمالا هر دو گروه از طرف مقابل، زنان را می‌دزدیدند. بررسی‌های ژنتیک نشان می‌دهد که همهٔ مردمان امروزی، گرچه از نسل همان بشر سیاهپوست آفریقایی هستند، اما میزان اندکی ناخالصی به جامانده از آمیزش با نئاندرتال‌ها نیز در خون خود دارند. به هر حال، انسان‌ها فناوری‌هایی بهتر از نئاندرتال‌ها داشتند. آن‌ها لباس‌های خود را با سوزن‌هایی از جنس استخوان می‌دوختند، بنابراین لباس‌های بهتری داشتند که آن‌ها را گرمتر می‌کرد و نیازشان به غذا را کاهش می‌داد. همین بهینه بودن اوضاع فناوری، بخت بقای بچه‌های انسان هارا بیشتر می‌کرد. انسان‌ها بسیار زودتر بالغ می‌شدند و جمعیت فزاینده‌ای داشتند. به علاوه انسان‌ها بیش از نئاندرتال هادر جمع آوری گیاهان و دانه‌ها مهارت داشتند، مهارتی که به تبار آفریقایی آن‌ها و زندگی در قحطی و کمبود شکار باز می‌گشت. زنان و کودکا

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 5
  • کل نظرات : 1
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 3
  • آی پی دیروز : 21
  • بازدید امروز : 5
  • باردید دیروز : 6
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 11
  • بازدید ماه : 11
  • بازدید سال : 23
  • بازدید کلی : 427